جدول جو
جدول جو

معنی گته چل - جستجوی لغت در جدول جو

گته چل
(گَ تِ چِ)
به لهجۀ مازندرانی چلۀ بزرگ (در زمستان) ، مقابل خردچله است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قسمتی از چک که نزد صادرکنندۀ چک باقی می ماند و در آن معمولاً نام دریافت کننده، مبلغ، تاریخ و امثال آن نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(گَ لَ / لِ)
دهی است از دیه های استرآبادرستاق مازندران. (از ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 171)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
موضعی در انزان کوه از توابع هزارجریب مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 123)
لغت نامه دهخدا
(گَ تِ)
دهی جزء دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران، در 29هزارگزی خاور شهرک، سر راه عمومی ومالرو طالقان به شاه پل. کوهستانی، سردسیری و سکنۀ آن 766 تن است. آب آن از رود خانه گرآب و درۀ کهارکوه. محصول آن غلات، سیب زمینی، بنشن و قلمستان. شغل اهالی زراعت و گله داری، و عده ای برای تأمین معاش به تهران و مازندران میروند. صنایع دستی زنان مختصر کرباس، گلیم، جاجیم و شال بافی است. در جنوب ده روی کوه های میرابشم آثار ابنیه قدیم به نام قلعه دختر دیده میشود. مزارع روبار، سیکان رود، ممه رود جزء این ده است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ چُ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 12هزارگزی شمال قلعۀ کلات مرکز دهستان. دارای 500 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَهْ چِ)
آن قسمت از دسته چک که پس از جدا کردن چک باقی ماند وشمارۀ چک صادرشده و مبلغ و تاریخ صدور آن و جز اینها را مضبوط میدارد. بنجاق. بن چک. رجوع به چک شود
لغت نامه دهخدا
(تَهْ دِ/ تَ هَِ دِ)
درون دل. (ناظم الاطباء).
- از ته دل، از صمیم قلب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تبعیت کردم به سید خود... از روی اعتقاد و از ته دل. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315).
در روزگار حسن سلوک تو اهل نظم
صائب شدند از ته دل مهربان هم.
صائب
لغت نامه دهخدا
بخش ذیل چک که نزد صاحب چک باقی ماند، مجموعه ته چکها که صاحب چک برای حفظ حساب خویش نگهدای میکند
فرهنگ لغت هوشیار
آخرین نفری که در هر بازی نقش خود را ایفا کند
فرهنگ گویش مازندرانی
مدفوع
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب گهواره
فرهنگ گویش مازندرانی
چله ی بزرگ، چهل روز اول زمستان
فرهنگ گویش مازندرانی
گل بابا آدم خود رو و جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
رد پا جای پا، نویسنده
فرهنگ گویش مازندرانی
خاکستر گرم
فرهنگ گویش مازندرانی
اسب پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی